منطق لایف استایل
حتماً این خبر را شنیدهاید: «براساس گزارش گمرک، در چهار ماه نخست امسال، چهارده دستگاه خودرو پورشه به ارزش 858 هزار و 445 دلار از امارات متحده عربی وارد کشور شده است.»
تا به حال دقت کردهاید که چرا هر از چند گاهی تعداد دقیق واردات نوع خاصی از یک خودرو در خبرگزاریهای رسمی اعلام میشود؟ آیا میدانید بعضی کارخانههای خودروسازی از تولید انبوه محصولاتشان خودداری میکنند؟ و آیا میدانید بعضی دیگر از کارخانههای خودروسازی برای مشتریهای خاصشان تنها یک نمونه منحصر به فرد تولید میکنند؟
به نظر شما اگر به جای واردات 14 خودرو پورشه، یک میلیون و 14 خودرو وارد می شد، یا به نظر شما اگر اصلاً وارداتی درکار نبود و شعار کارخانه ایران خودرو خودمان میشد «هر ایرانی، یک پورشه!» باز هم آن خبر رسانهای شده بود؟
گمان میکنید دلیل این انحصار در تولید چیست؟ مگر نه اینکه عرضه بیشتر مساوی است با سود بیشتر؟! پس چرا این خوردروسازان تولید انبوه نمیکنند تا هزینههایشان کم، و در نتیجه فروششان بالا رود؟ چه میشود مگر همه اقشار جامعه بتوانند چنین خودرویی سوار شوند و بعضاً با حسرت به پورشهسواران نگاه نکنند؟
نکته همینجاست. بگذارید برایتان بگویم برانگیختن حسادت چگونه میتواند جیبهای خالی را پر کند! طبیعی است که اگر در جامعهای نابرابری و کمیابی توأم گردد، حسادت بین افراد مختلف آن جامعه زیاد میشود و در نهایت خود را به صورت نفرت از ثروتمندان جامعه نشان میدهد. اما گویی همین حسادت است که مرز میان طبقات اجتماعی جامعه را پر رنگ میکند. و مسلم است که اگر پورشه تولید انبوه شود و قیمتش کاهش پیدا کند، مرز میان غنی و فقیر برداشته می شود و پورشهسواری دیگر نمادی برای قشر خاص و طبقه مرفه جامعه نخواهد بود.
پورشه مثالی بود برای اینکه قدرت نشانهگذاری را نشان دهم. این منطق لایفاستایل است. ما با لباسی که میپوشیم، با خودرویی که سوار میشویم، با مدلی که موهایمان را آرایش و پیرایش میکنیم، و حتی با طرز غذا خوردنمان نشانهگذاری شدهایم و منطق سرمایهداری به ازای همه این نشانهها کالایی در فروشگاهها برایمان تدارک دیده است و ما با خوشحالی تمام و بدون کمتر مقاومتی، همان میکنیم که آنها میخواهند.
اما وقتی همه چیز تقلیل پیدا کرد به نشانه، و انسانیت جایش را داد به رفاه بیشتر چه میشود؟ آنگاه قشر ضعیف جامعه هم به هر جان کندنی هست آنقدر تلاش میکند تا بلکه بتواند نشانههایی از نشانههای طبقه مرفه جامعه داشته باشد و خود را در میان آنها جا بزند.
اینگونه که جایگاه مرفهین به خطر افتاده است آن وقت چه؟ آنها چه باید بکنند؟ آری. سرمایهداری کارش را به خوبی بلد است؛ هم پورشههایش را انبوه تولید نمیکند و هم تولیداتش را گرانتر و منحصر به فردتر میکند تا این شکاف اجتماعی حفظ شود و مرفهین مرفهتر شوند و دیگران دائم در پی آنها! این اتفاقی است که هر روز و در هر خریدی برایمان میافتد.
البته تَکرار میکنم، پورشه مثالی بود برای اینکه قدرت نشانهگذاری را دریابید.
حیف پانصد کلمه تمام شد! باید بروم سر اصل مطلب!
در فصل دوم کتاب لایف استایل دیدیم که چگونه چیزی از جنس همان حسادت، جنگ جهانی دوم را به بار آورد و دیدیم چگونه جنگ منجر به ظهور جامعه مصرفی شد و لایف استایل با همین منطق نشانهگذاریَش شد قسمتی از پازل جامعه مصرفی و ...
به امید خدا روز سه شنبه 18 اسفند ماه ساعت ده صبح، در جلسه سوم سبک زندگی اسلامی خانه بانوان، به استقبال فصل سوم کتاب لایفاستایل میرویم: منظور از جامعه مصرفی چیست؟ مگر ما پیشتر از این چیزی مصرف نمی کردیم؟ زمانه لایفاستایل کدام است؟ و ...
از قضا 18 اسفند مصادف است با هشتم مارس، روز جهانی زن. باشد تا در فرصتی دیگر از زنانی بگوییم که در این روز از وضعیت سخت کاریشان اعتصاب کردند. و همان زنانی که ندانسته آب در آسیاب همان سرمایهداری ریختند و سرمایهداری آنها را کشت! شاید ما شانس آورده ایم که سرمایه داری جانمان را نشانه نگرفته است!