ماشین های خوشحالی
سه شنبه 7 اردی بهشت 1395 جلسه دوم جمع خوانی کتاب «جامعه مصرفی» همراه با پخش قسمت اول مستند «قرنِ خود» برگزار خواهد شد. مستند قرن خود با مباحث کتاب بودریار ارتباط وثیقی دارد و با رویکردهایی روانکاوانه و نگاهی تاریخی، چگونگی پیوند زدن احساس رضایت و خوشحالی با مصرف یک کالا را نشان میدهد.
جمع خوانی کتاب جامعه مصرفی از ساعت 10 تا 12 و نمایش مستند قرن خود از ساعت 12 تا 13 ادامه خواهد داشت.
۴ گانهی “قرن خود” مستندی تلویزیونی به کارگردانی و نویسندگی “آدام کرتیس” است. این مستند، شیوه های کنترل امیال و احساسات انسان ها را در جهت خواسته های حکومت ها و کمپانی های بزرگ اقتصادی به روش خط زمانی (Time line) از سال ۱۹۰۰ تا دهه ی اخیر روایت می کند. این مجموعه سیر نهادینه سازی یک تئوری در حوزه علوم انسانی را در جامعه به نمایش می گذارد؛ تئوری ای که زیگموند فروید با طرح آن توانست پارادایمی جدید در حوزه انسان شناسی و روان شناسی غرب بوجود آورد.
آدام کرتیس در اولین قسمت از این مجموعه، آن را اینگونه معرفی میکند:
«این مجموعه دربارهی چگونگیِ عملکردِ کسانی است که در مسند قدرت، از تئوریهای فروید استفاده کرده اند. هدف این گروه به طور خلاصه کنترل انبوهِ مردم در عصر دموکراسیِ تودهوار است.»
مستند قرن خود The Century of the self، به خانوادهی زیگموند فروید Sigmund Freud، خصوصاً به دخترش آنا فروید و خواهر زادهاش ادوارد برنایز میپردازد. یکی از محورهای اساسی این مستند پرداختن به نقش ادوارد برنایز به عنوان پدر روابط عمومی است.وی اولین کسی بود که با به کار بردن نظریههای فروید سعی کرد که تودههای مردم را کنترل کند. او به شرکتهای عظیم آمریکا آموخت که چگونه میتوانند با تحریک ضمیر ناخودآگاه تودههای مردم آنها را به خریدن کالاهایی که مورد نیازشان نیست ترغیب کنند. استفاده او از تئوری های فروید در عمل، تاثیر عمیقی روی نحوهی تعاملِ شرکتها و دولتها با مردم در طول قرن بیستم، گذاشت.
عنوان مستند: قرن خود / The Century of the self )قسمت اول(
عنوان قسمت: ماشینهای شادی/ Happiness Machines
نویسنده و کارگردان: آدام کورتیس/ Adam Curtis
تهیهکنندگان: آدام کورتیس، لویی کلسال، استفان لمبرت/ Adam Curtis, Lucy Kelsall, Stephen Lambert
سال تولید: ۲۰۰۲
کشور سازنده: انگلیس
زمان مستند: ۶۰ دقیقه
حباب های کوچک خوشبختی
به او کلیهی رضایتمندیهای اقتصادی را اعطا کنید، به گونهای که دیگر هیچ کاری جز خوابیدن، خوردن کلوچه، و گذرانیدن عمر نداشته باشد. او را از تمام خوبیهای روی زمین سرشار کنید، و او را تا فرق سرش در خوشی غوطهور سازید: حبابهای کوچکِ در سطح این خوشبختی، مانند سطح آب، خواهند ترکید. (داستایوفسکی، یادداشتهای زیرزمینی)
بعد از خواندن کتاب لایف استایل و در ادامه سلسله جلسات سبک زندگی، انشاءالله کتاب "جامعه مصرفی" را خواهیم خواند تا درک بهتری از مفهوم سرمایه داری و جامعه مصرفی و نسبت آن با سبک زندگی پیدا کنیم.
کتاب "جامعه مصرفی" مهمترین اثر ژان بودریار فیلسوف و نظرپرداز پستمدرن فرانسوی است.
ژان بودریار این کتاب را در سال 1970 نوشت و در آن تردید، ارزیابی و نقد خود را نسبت به اقتصاد مارکسی بیان کرد و به بیان تفاوتهای چهار منطق حوزه مصرف (منطق فایده، منطق بازار، منطق هدیه و منطق منزلت) را پرداخت.
"جامعه مصرفی" نقدی است بر مفهوم مصرف کالاهای فرهنگی از قبیل فیلم و سینما و انواع تفریحات فرهنگی و بودریار معتقد است نوع مصرفی که در جامعه مدرن شکل گرفته، زاییده سرمایهداری است که طبقه متوسطی را به وجود آورده و برای اینکه جامعه پاسخگوی نیازهای این طبقه باشد، مدام در حال بازتقاضای کالاها و در واقع تعریف نیازهای جدید است.
سبک زندگی و انتخابات اخیر
این پیام یک پیام تبلیغ یا تحلیل سیاسی نیست. این متن قرار بود بسیار ساده، شما را به جلسه دوم از جلسات سبک زندگی خانه بانوان اشراق دعوت کند اما حتی این متن هم نمیتواند چشمَش را بر روی آنچه در جمعه هفتم اسفند رخ داد ببندد. تهرانِ این روزها تهران عجیبی شده است. اصولگرایان چه بپذیرند چه نپذیرند در تهران شکست خوردهاند. شاید در میان انبوه تحلیلهایی که از کانالها و گروههای مختلف برای شما هم سرازیر شده تحلیل یامینپور را خوانده باشید:
«اصولگرایان در تهران شکست خوردند؛ به طور مطلق. ولی این شکست بیش از آنکه سیاسی باشد فرهنگی و تمدنی است. تهران شهری است با انبوهی از جمعیت متعلق به طبقه متوسط جدید شهری، پیچیده در سبک زندگی شبه مدرن با مطالبات شبه روشنفکرانه. چه بر مبنای مفهوم «طبقه و قشر» تحلیل کنیم و چه مبتنی بر مفهوم «سبک زندگی»، آنچه روشن است اینکه رای بخشی از مردم تهران عموماً قداست زدایی شده و عرفی و حامل ارزش های غربگرایانه است.... اصلاح طلبی برای آنها نه یک گرایش سیاسی که مجموعهای از نشانهها و معانی فرهنگ نوگرایانه و مدرن است»
این بخش از تحلیل یامینپور را باید بارها و بارها خواند. آری! ما شکست فرهنگی خوردهایم اما بعضی همچنان خوشبینانه و خامدستانه دلخوشند که این وضع فقط وضع تهرانیهاست و شهرستانیها هنوز بر سر اصول و آرمانهای انقلاب ایستادهاند. آری شاید ایستاده باشند. اما این «هنوز» را جدی بگیرید. اگر کاری نکنیم و اگر به سبک زندگیمان فکر نکنیم و چارهای برایش نیاندیشیم، زمان زیای طول نمیکشد که اصفهان و شیراز و کرمان و مشهد و تبریز و حتی قم هم میشوند همین تهرانی که به قول یامینپور «پیچیده شده است در سبک زندگی مدرن با مطالبات شبه روشنفکرانه».
بسیاری از ما عادت کردهایم دور هم جمع شویم و کتاب بخوانیم و حرف بزنیم و دلمان خوش است که کار فکری و فرهنگی میکنیم. این متن هم قرار بود دعوتی باشد به تفکر درباره سبک زندگی. قرار بود سخنی از یک عالم یا فیلسوف یا دانشمند باشد در باب اهمیت و ضرورت پرداختن به سبک زندگی، تا شاید فردی را تکان دهد و اندک قلمی یا کوته قدمی برداشته شود. اما واقعاً چه چیزی بیشتر از آنچه همین چند روز پیش همهیمان را تکان داد لازم است؟ بیایید هشدار یامینپور را جدی بگیریم: «اصولگرایان از یک رقیب سیاسی شکست نخوردهاند بلکه این کنشِ سیاسی تجلی یک سبک زندگی است».
اگر خدا بخواهد سه شنبه 11 اسفندماه ساعت 10 صبح، جلسه دوم سبک زندگی در خانه بانوان اشراق برگذار میشود. قرار بود در این جلسه، بعد از مباحثه فصل دوم کتاب لایف استایل، درباره طرحنامهای با عنوان «عوامل تغییر نگرش در سبک زندگی زنان با تأکید بر پاتوقهای زنانه» صحبت کنیم. اما آن را موکول میکنیم به جلسه بعد و در نیمه دوم این جلسه به همین سبک زندگیی که نرم و موذیانه گرفتارش شدهایم میپردازیم. اگر شما هم مثل ما تکان خوردهاید، اگر شما هم مثل ما بدجور تکان خوردهاید بسم الله.
منطق لایف استایل
حتماً این خبر را شنیدهاید: «براساس گزارش گمرک، در چهار ماه نخست امسال، چهارده دستگاه خودرو پورشه به ارزش 858 هزار و 445 دلار از امارات متحده عربی وارد کشور شده است.»
تا به حال دقت کردهاید که چرا هر از چند گاهی تعداد دقیق واردات نوع خاصی از یک خودرو در خبرگزاریهای رسمی اعلام میشود؟ آیا میدانید بعضی کارخانههای خودروسازی از تولید انبوه محصولاتشان خودداری میکنند؟ و آیا میدانید بعضی دیگر از کارخانههای خودروسازی برای مشتریهای خاصشان تنها یک نمونه منحصر به فرد تولید میکنند؟
به نظر شما اگر به جای واردات 14 خودرو پورشه، یک میلیون و 14 خودرو وارد می شد، یا به نظر شما اگر اصلاً وارداتی درکار نبود و شعار کارخانه ایران خودرو خودمان میشد «هر ایرانی، یک پورشه!» باز هم آن خبر رسانهای شده بود؟
گمان میکنید دلیل این انحصار در تولید چیست؟ مگر نه اینکه عرضه بیشتر مساوی است با سود بیشتر؟! پس چرا این خوردروسازان تولید انبوه نمیکنند تا هزینههایشان کم، و در نتیجه فروششان بالا رود؟ چه میشود مگر همه اقشار جامعه بتوانند چنین خودرویی سوار شوند و بعضاً با حسرت به پورشهسواران نگاه نکنند؟
نکته همینجاست. بگذارید برایتان بگویم برانگیختن حسادت چگونه میتواند جیبهای خالی را پر کند! طبیعی است که اگر در جامعهای نابرابری و کمیابی توأم گردد، حسادت بین افراد مختلف آن جامعه زیاد میشود و در نهایت خود را به صورت نفرت از ثروتمندان جامعه نشان میدهد. اما گویی همین حسادت است که مرز میان طبقات اجتماعی جامعه را پر رنگ میکند. و مسلم است که اگر پورشه تولید انبوه شود و قیمتش کاهش پیدا کند، مرز میان غنی و فقیر برداشته می شود و پورشهسواری دیگر نمادی برای قشر خاص و طبقه مرفه جامعه نخواهد بود.
پورشه مثالی بود برای اینکه قدرت نشانهگذاری را نشان دهم. این منطق لایفاستایل است. ما با لباسی که میپوشیم، با خودرویی که سوار میشویم، با مدلی که موهایمان را آرایش و پیرایش میکنیم، و حتی با طرز غذا خوردنمان نشانهگذاری شدهایم و منطق سرمایهداری به ازای همه این نشانهها کالایی در فروشگاهها برایمان تدارک دیده است و ما با خوشحالی تمام و بدون کمتر مقاومتی، همان میکنیم که آنها میخواهند.
اما وقتی همه چیز تقلیل پیدا کرد به نشانه، و انسانیت جایش را داد به رفاه بیشتر چه میشود؟ آنگاه قشر ضعیف جامعه هم به هر جان کندنی هست آنقدر تلاش میکند تا بلکه بتواند نشانههایی از نشانههای طبقه مرفه جامعه داشته باشد و خود را در میان آنها جا بزند.
اینگونه که جایگاه مرفهین به خطر افتاده است آن وقت چه؟ آنها چه باید بکنند؟ آری. سرمایهداری کارش را به خوبی بلد است؛ هم پورشههایش را انبوه تولید نمیکند و هم تولیداتش را گرانتر و منحصر به فردتر میکند تا این شکاف اجتماعی حفظ شود و مرفهین مرفهتر شوند و دیگران دائم در پی آنها! این اتفاقی است که هر روز و در هر خریدی برایمان میافتد.
البته تَکرار میکنم، پورشه مثالی بود برای اینکه قدرت نشانهگذاری را دریابید.
حیف پانصد کلمه تمام شد! باید بروم سر اصل مطلب!
در فصل دوم کتاب لایف استایل دیدیم که چگونه چیزی از جنس همان حسادت، جنگ جهانی دوم را به بار آورد و دیدیم چگونه جنگ منجر به ظهور جامعه مصرفی شد و لایف استایل با همین منطق نشانهگذاریَش شد قسمتی از پازل جامعه مصرفی و ...
به امید خدا روز سه شنبه 18 اسفند ماه ساعت ده صبح، در جلسه سوم سبک زندگی اسلامی خانه بانوان، به استقبال فصل سوم کتاب لایفاستایل میرویم: منظور از جامعه مصرفی چیست؟ مگر ما پیشتر از این چیزی مصرف نمی کردیم؟ زمانه لایفاستایل کدام است؟ و ...
از قضا 18 اسفند مصادف است با هشتم مارس، روز جهانی زن. باشد تا در فرصتی دیگر از زنانی بگوییم که در این روز از وضعیت سخت کاریشان اعتصاب کردند. و همان زنانی که ندانسته آب در آسیاب همان سرمایهداری ریختند و سرمایهداری آنها را کشت! شاید ما شانس آورده ایم که سرمایه داری جانمان را نشانه نگرفته است!
جمع خوانی کتاب "لایف استایل"
این سوالات مقدمهای برای ورود به حوزه سبک زندگی است. ما میخواهیم برای آغاز، کتاب لایف استایل را با هم بخوانیم و همراه با این کتاب بدون ورود عمیق تحلیلی به مسائل و تنها از طریق تفسیر ظاهر پدیدههای ملموس به باطن آنها برسیم و موقف خودمان را در نسبت با غرب، در نسبت با مسلمانان و در نهایت در نسبت با اسلام، بهتر درک کنیم. برنامه ما برای جمعخوانی کتاب اینگونه است که در سه جلسه این کتاب را بین خودمان به مباحثه میگذاریم و در جلسهای دیگر از نویسندگان کتاب دعوت میکنیم تا سوالاتمان را از ایشان بپرسیم و نقد و نظرها را بشنویم.
کتاب لایف استایل از مجموعه کتب «زندگی بدون سبک» انتشارات امیرکبیر است که به نحوی مدخلی برای ورود به کتب دیگر این مجموعه میباشد. و همانند تمام کتابهای این مجموعه، در چهار فصل تنظیم شده است. فصل نخست که «طرح مسئله» نام دارد، چگونگی تولد لایفاستایل را شرح میدهد. جلسه اول را با این فصل آغاز میکنیم و جلسه دوم به فصل دوم میپردازیم که «زمینه لایفاستایل» نام دارد و زمینههای تاریخی این وضعیت را حتی در تمدن غربی تبیین میکند. فصل سوم کتاب، تبیین «زمانه لایفاستایل» را محور مباحث قرار داده است. در این فصل، تمایز میان لایف استایل و سبک زندگی معلوم میشود و دلیل مصرفی خواندن جامعه مصرفی در زمانه لایفاستایل روشن شده و وضعیت فرهنگ، صنعت، نظام پولی و بانکی، تکنولوژی، ورزش و پزشکی این جامعه بررسی گردیده است. در فصل چهارم این کتاب نیز تلاش شده است نسبت میان انقلاب اسلامی ایران و لایفاستایل مشخص شود. که ما دو فصل اخیر را محل بحث جلسه سوم گذاشتهایم.